ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : جمعه 4 اسفند 1391
ز : 6:14 قبل از ظهر |
+
نیمه شب بود و غمی تازه نفس
ره خوابم زد و ماندم بیدار
ریخت از پرتو لرزندهی شمع
سایهی دسته گلی بر دیوار
همه گل بود ولی روح نداشت
سایه ای مضطرب و لرزان بود
چهره ای سرد و غم انگیز و سیاه
گوئیا مردهی سرگردان بود !
شمع ، خاموش شد از تندی باد
اثر از سایه به دیوار نماند!
کس نپرسید کجا رفت ، که بود
که دمی چند در اینجا گذراند!
این منم خسته درین کلبهی تنگ
جسم درمانده ام از روح جداست
من اگر سایهی خویشم ، یا رب
روح آوارهی من کیست ، کجاست ؟
فریدون مشیری
:: موضوعات مرتبط:
روح آواره منــــــــ،
،
:: برچسبها:
شب و شعر ,
غزل ,
رباعی ,
دوبیتی ,
تک بیتی ,
سپید ,
چهارپاره ,
مثنوی ,
,